عبارت فاندامنتال (Fundamental) در لغت به معنای بنیادی و اساسی میباشد و در علم اقتصاد تحلیلی است که با بررسی نیروهای اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی که بر عرضه و تقاضای یک دارایی اثر میگذارد به تحلیل بازار میپردازد. اصول بنیادی اقتصادی شامل اطلاعات زیادی است که به شکل گزارشهای اقتصادی، سیاسی یا محیطی، و دادهها، اطلاعیهها یا رویدادهای خبری منتشر میشود. تحلیل بنیادی عبارت است از استفاده و مطالعه این عوامل برای پیشبینی ارزش یا تغییرات قیمت ارز یا یک سهام در آینده.
تحلیل بنیادی چیست؟
برای درک بهتر تحلیل بنیادی به توضیح مفهوم ارزش ذاتی میپردازیم که هدف اصلی این نوع تحلیل است.
ارزش ذاتی یکی از مهمترین مفاهیم در تحلیل بنیادی است، در واقع هدف از تحلیل فاندامنتال درک ارزش ذاتی یک دارایی است. یکی از مسائل مطرح شده در تحلیل بنیادی همیشه این بوده است که آیا قیمت یک سهم بیانگر ارزش واقعی آن هست یا خیر، در مباحث مالی ارزش حقیقی را تحت عنوان ارزش ذاتی میشناسند و ارزش ذاتی در واقع همان ارزش حقیقی یک شرکت است که این ارزش را میتوان با استفاده از مدلهای پیچیده مالی یا قیمت فعلی سهام شرکت محاسبه کرد.
حالا برای درک بهتر این موضع اجازه بدهید مثالی بزنیم فرض کنید ارزش سهام شرکتی در بورس به قیمت 25 دلار معامله میشود بعد از انجام بررسیهای مختلف درباره این شرکت به این نتیجه میرسیم که ارزش ذاتی سهام این شرکت 30 دلار است.
به عبارت دیگر این سهام ارزش ذاتی بیشتری نسبت به قیمتی که معامله میشود، دارد و این تخمین بسیار مهم است چون معاملهگران بسیار علاقهمند هستند که یک سهم را کمتر از ارزش ذاتی خود خریداری نمایند.
متین منتال درباره تحلیل بنیادی: فاندامنتال خبر نیست!
مزایا و معایب تحلیل بنیادی (Fundamental analysis)
مزایای تحلیل فاندامنتال
از مزایای تحلیل بنیادی یا فاندامنتال به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
شناسایی روندهای بلندمدت ارز یا سهام
سرمایه گذاران و معاملهگران با دانش تحلیل بنیادی با آسودگی و راحتی میتوانند روندهای بلندمدت و طولانی یک سهم،جفت ارز یا ارز دیجیتال را تشخیص دهند و دانش تحلیل بنیادی و اقتصاد کلان، باعث ترس از نوسانات موقتی و کوتاه در آنها نمیشود.
ارزیابی و ارزش گذاری
بسیاری از سرمایهگذاران به فکر سرمایه گذاری بلندمدت و ارزشمند هستند به همین دلیل است که آنها معمولاً تحلیلهای اقتصادی، بنیادین و خبرهای مربوطه را مطالعه میکنند تا ارزش منصفانه فعلی را بدست آورند و ارزش آتی ارز دیجیتال یا سهام مورد نظر خود را پیشبینی کنند.
اگر ارزش منصفانه ارز یا سهام با قیمت فعلی آن تفاوت داشته باشد سرمایه گذار یا معاملهگر میتواند ار این اختلاف قیمت سود ببرد.
چشم انداز پیشرو
تحلیل بنیادی مبتنی بر این ایده است که پتانسیل آینده یک دارایی باید توسط عواملی غیر از عملکرد گذشته تعیین شود. عواملی را در نظر می گیرد که می تواند بر شرایط اقتصاد خرد و اقتصاد کلان آن بازار خاص تأثیر بگذارد. هدف تحلیل بنیادی نیز داشتن چشماندازی عمیق از بازار یک صنعت و پتانسیل آینده یک محصول یا خدمات در آن بازار است. هدف نهایی آنها رسیدن به قیمت کمی است که بتوان آن را با قیمت واقعی ارزش گذاری شده آن مقایسه کرد.
معایب تحلیل فاندامنتال
این نوع تحلیل نیز معایبی دارد که در زیر به مهمترین آنها اشاره میکنیم
زمان بررسی طولانی در تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی تحلیلی طولانی و زمانبر است زیرا باید اطلاعات و آمار دادههای اقتصادی مربوطه و همچنین رویدادها و اخبار آن جفت ارز یا ارز دیجیتال را به طور مداوم مشاهده و بررسی کرد.
امکان اشتباه بودن و دستکاری داده های بنیادی
دستکاری داده ها در تحلیل بنیادی امکان پذیر است. برخی از افراد ادعا میکنند که شرکتها و تیمها برای جذاب نشان دادن سهام یا ارز خود، دادهها،صورتهای مالی و سرمایههای خود را دستکاری میکنند.
در ادامه به توضیح جامع در مورد تحلیل بنیادی و شاخصهای آن در دو بازار بزرگ فارکس و ارزهای دیجیتال میپردازیم.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال در بورس
تحلیل بنیادی یا اصطلاحاً تحلیل فاندامنتال (Fundamental analysis)، یکی از روشهای تحلیل بورس است که میتوانید وضعیت مالی، سودآوری، محصولات، خدمات، رقبا، چشمانداز و… یک شرکت را بررسی کرده و ارزش واقعی سهام آن را محاسبه کنید. به عبارت دیگر تحلیل بنیادی با مقایسه ارزش ذاتی یک شرکت با قیمت فعلی سهام آن، به شما کمک میکند تا سهامی را که ارزشمندتر از قیمت فعلی خود است، شناسایی کنید. استفاده از این دانش در کنار سایر دانشهای تحلیلی میتواند به تصمیمگیری بهتر برای خرید و فروش سهام در بورس کمک کند.
تاثیر دانش تحلیل بنیادی بر عملکرد معاملاتی در بورس
بیشک سرمایهگذاری در شرکتی که بر آن اشراف کامل اطلاعاتی دارید، احتمال موفقیت بیشتری در مقایسه با حالتی دارد که شرکت را نشناسید. تحلیل بنیادی یا همان فاندامنتال روشی است که با استفاده از آن میتوان به این اشرف اطلاعاتی دست یافت. در واقع در تحلیل بنیادی یک شرکت عواملی متعددی همچون «وضعیت مالی و سودآوری شرکت»، «محصولات تولیدی»، «رقبا»، «چشمانداز رشد بازار شرکت در آینده»، «قدرت نام تجاری شرکت»، «تیم مدیریتی»، «تامینکنندگان شرکت» و … بررسی شده و سپس نسبت به سرمایه گذاری در سهام آن شرکت تصمیمگیری میشود.
مفاهیمی که برای تحلیل بنیادی (فاندامنتال) بورس باید بدانیم
صورتهای مالی
صورت های مالی گزارشهایی هستند که جزئیات اطلاعات مالی واحد تجاری را نمایش میدهند. از جمله مهمترین اطلاعات موجود در صورتهای مالی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– داراییها
– بدهیها
– درآمد
– هزینهها
– جریان وجوه نقد
صورت سود و زیان
صورت سود و زیان یکی از انواع صورت های مالی شرکتها است که سه اطلاعات مالی اصلی واحد تجاری را برای مدت زمان مشخص گزارش میکند. این اطلاعات شامل درآمدها، هزینه ها و سود یا زیان شرکت میشود.
ترازنامه
ترازنامه در واقع داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام در پایان دوره زمانی را با جزئیات کامل نشان میدهد. ترازنامه گاهی اوقات صورت وضعیت مالی نیز نامیده میشود زیرا ارزش خالص واحد تجاری را نشان میدهد. با حذف بدهی ها از کل دارایی ها میتوانید ارزش خالص نهاد مالی را پیدا کنید.
صورت جریان وجوه نقد
صورت جریان وجوه نقد یکی از صورتهای مالی است که حرکت پول نقد واحد تجاری را نشان میدهد. این گزارش به تحلیلگران کمک میکند تا درک کنند که حرکت پول نقد در واحد اقتصادی چگونه است. در صورت جریان وجوه نقد سه بخش مهم وجود دارد. جریان نقدی حاصل از عملیات، جریان نقدی حاصل از سرمایه گذاری و جریان نقدی حاصل از تامین مالی
نسبتهای مالی
نسبتهای مالی اعدادی هستند که با استفاده از مقادیر استخراج شده از صورت های مالی به دست میآیند. این نسبتها اطلاعات مفیدی درباره وضعیت شرکت ارائه میکنند و از این رو کاربرد زیادی در تحلیل بنیادی دارند. به عنوان نمونه از نسبت های مالی میتوان برای ارزیابی نقدینگی، میزان سودآوری و نرخ بازده شرکت استفاده کرد.
مهمترین نسبتهای مالی عبارتند از:
نسبت جاری
نسبت سرمایه در گردش
نسبت سود هر سهم (EPS)
نسبت قیمت بر درآمد (P/E)
نسبت حقوق صاحبان سهام به کل بدهیها
تحلیل فاندامنتال در فارکس
وقتی میشنوید کسی در مورد اصول بنیادین صحبت میکند در واقع در مورد اصول بنیادین اقتصادی کشور یا اصول بنیادین اقتصادی کشوری که میزبان ارز است، صحبت میکند.
تحلیل بنیادین مطالعهی اتفاقات اقتصادی و مالی است که در جهان و در اطراف ما در حال وقوع است. تحلیل بنیادین بر عناصر کلان اقتصادی (مثل رشد اقتصادی، تورم و بیکاری) تمرکز دارد، چون پیشفرض در این تحلیل این است که همه این عناصر بر معاملات ما مؤثر است.
در تعریف دیگر تحلیل بنیادین راهی برای تجزیه و تحلیل حرکتهای بالقوه یک واحد پول (منظور افزایش یا کاهش ارزش واحد پول) بواسطه چشمانداز اقتصادی قوی یا ضعیف یک کشور است. به عبارت دیگر، باید عوامل مختلفی را در نظر بگیرید تا تعیین کنید کدام اقتصاد به صورت پر رونق است و کدام اقتصاد خراب است.
باید دلایل چرایی و چگونگی اثرگذاری وقایعی خاص نظیر افزایش بیکاری را بر اقتصاد کشور و در نهایت، بر سطح تقاضای ارز آن کشور بدانید.
مبنای این نوع تحلیل آن است که اگر چشم انداز اقتصادی کنونی یا آتی کشور خوب باشد، پول آن کشور قدرت مییابد.
هرچه شکل اقتصاد کشور بهتر باشد، تاجران و سرمایهگذاران خارجی بیشتری در آن کشور سرمایهگذاری خواهند کرد و در نتیجه تقاضا برای آن ارز بالا خواهد رفت.
عوامل موثر در تحلیل فاندامنتال فارکس
بر اساس تحلیل بنیادین باید روندهای اقتصادی و اتفاقات ژئوپولیتیکی را مطالعه و رصد کرد تا بتوان قیمت ارز را پیشبینی کرد.
رصد کدام یک از آمار اقتصادی مهمتر است؟
- نرخ بهره
- تورم
- تولید ناخالص ملی (GDP)
- آمار اشتغال
بر اساس تحلیل بنیادین هر رویداد اقتصادی بر قیمت مؤثر است و این یک دید کلی به ما میدهد که بعد از هر رویداد اقتصادی میتوانیم پیشبینی کنیم قیمت چه تغییری خواهد کرد یا ممکن است چه تغییری داشته باشد.
دادههای بنیادین در اشکال مختلفی رخ میدهند.
میتواند به صورت گزارشی باشد که بانک فدرال رزرو در مورد فروش خانههای موجود در آمریکا منتشر میکند. همچنین ممکن است با توجه به این احتمال که بانک مرکزی اروپا سیاست پولی خود را تغییر میدهد یا نمیدهد، خودش را نشان دهد.
ارائه این دادهها به عموم مردم غالبا تغییر فضای اقتصادی (یا ذهنیت اقتصادی) را به دنبال دارد و باعث واکنش سرمایهگذاران و نوسانگیران میشود.
معمولاً آمار و شاخصهای اقتصادی بخش بزرگی از دادههای مورد استفاده در تحلیل بنیادین را تشکیل میدهند. شاخصهای اقتصادی مثل اخطار آتشسوزی در زمانی که درد یا گرما را حس میکند، دیدکلی در مورد این نشان میدهند که اقتصاد یک کشور در چه وضعیتی است.
مهم است که مقدار عددی یک شاخص مهم را بدانید اما پیشبینی بازار و پیشبینی این مقدار نیز به همین اندازه مهم است.
درک صحیح تأثیر حاصل از رقم واقعی در رابطه با رقم پیشبینی شده مهمترین قسمت است. این عوامل همه باید در زمان تصمیم برای معامله مورد بررسی قرار گیرند.
آموزش فاندامنتال فارکس
بانکهای مرکزی، دادههای اقتصادی و رویدادهای ژئوپلیتیک سه بخش اصلی تحلیل بنیادی را تشکیل میدهند. دو مورد اول قابل اندازهگیری هستند، بنابراین ما به آنها توجه زیادی میکنیم، اما سومی یک اتفاق کاملاً تصادفی است که تقریباً غیرقابل اندازهگیری است.
بانکهای مرکزی
بانک های مرکزی یک کشور مسئول تنظیم نظام پولی آن کشور هستند. اما آنها علاوه بر نظارت بر سیاستهای پولی، باید اهداف خاصی مانند اشتغال کامل، تورم پایین و ثبات ارز را نیز اجرا کنند. بحث در مورد تعادل عرضه و تقاضا، ثبات نرخ سود بانکی، مدیریت تورم، رونق تولید و اشتغال و سایر موضوعات مشابه بسیار حیاتی است. در واقع، تصور میشود که این ابزارها جایی هستند که سیاست و اقتصاد به هم میرسند. از این نظر، بازارهای سیاسی و مالی تحت تأثیر اقدامات کلان دولتها قرار دارند. این سیاست ها با تأثیر بر نسبت عرضه و تقاضا یا مقدار نقدینگی تحویلی به بازار، باعث افزایش یا کاهش قیمت ها و همچنین شرایط رکود اقتصادی یا تورم میشوند.
دادههای اقتصادی
در قسمت دادههای اقتصادی سرمایه گذاران می توانند موفقیت اقتصادی یک منطقه را با استفاده از آمار و اطلاعات اقتصادی ارزیابی کنند. رشد اقتصادی زمانی قوی تر میشود که آمار قوی تر باشد. شاخصهای اقتصادی منعکس کننده این است که اقتصاد یک کشور در حال گسترش یا انقباض است و این مشکل بدون شک بر پول آن کشور و در نتیجه جفت ارزهای آن در بازار فارکس تاثیر خواهد گذاشت.
رویدادهای ژئوپلیتیک
در مورد اتفاقات و رویدادهای ژئوپلیتیک به دلیل ناگهانی و غیرقابل پیشبینی بودنشان بهتر است که در آن زمانها معاملهای انجام ندهیم. آنها بسیار آزاردهنده هستند و جریان طبیعی یا حرکت ارزها را کاملاً از بین می برند. برای مثال تعرفه های تجاری ایالات متحده و چین، برگزیت، مسئله هستهای کره شمالی از این دست اتفاقات میباشند.
تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
اگرچه اصول تحلیل تکنیکال در هر بازاری اعمال میشود، اما تحلیل بنیادی برای بازار ارزهای دیجیتال از بازار سهام و فارکس متمایز است. در حالی که تحلیل بنیادی در بازارهای سنتی و سهام، شاخصهای مالی مانند جریان نقدینگی یا درآمد هر سهم را در نظر میگیرد، پروژههای ارز دیجیتال دادهها را به روشی مشابه ارائه نمیدهند. بنابراین، تحلیلگران بنیادی کریپتو باید رویکردهای جدیدی برای تحقیق در مورد یک پروژه ارائه دهند. به عنوان مثال، میتوان به مطالعه وایت پیپر پروژه و ارزیابی عملکرد تیم در رابطه با نقشه راه پروژه پرداخت. هدف اساسی، صرف نظر از روش بررسی پروژه، تعیین ارزش ذاتی آن است.
عوامل موثر در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
همانطور که توضیح دادیم، در مقایسه با بازارهای مالی متعارف، بازار ارز دیجیتال یک استراتژی متمایز را میطلبد. علاوه بر این، چند نکته دیگر نیز وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. اول از همه، انجام یک تحلیل بنیادی، چالش برانگیز است. هر کسی میتواند تجزیه و تحلیل انجام دهد، اما تبدیل آن اطلاعات به یک سرمایه گذاری مفید (و موفق) میتواند چالش برانگیز باشد.
در مرحله بعد، باید معیارهایی را انتخاب کنید که بتوانید به آنها اعتماد کنید. به عنوان مثال، بسیاری از سرمایه گذاران بر حجم تراکنش های شبکه تمرکز میکنند، اما این شاخص کاملاً مستعد دستکاری است. نهنگها و بازیگرهای بزرگ آن پروژه ممکن است برای بهبود ظاهر پروژه، بهویژه در بلاکچینهایی که هزینههای تراکنش پایین دارند، دارایی را بین کیف پولها به تکرار انتقال دهند.
در اصل، مهم است که به خاطر داشته باشید که گاهی اوقات عوامل، پیچیدهتر از چیزی هستند که به نظر میرسند.
آموزش فاندامنتال ارز دیجیتال
بیایید سه نوع مختلف تحلیل فاندامنتال یا بنیادی ارزهای دیجیتال را بررسی کنیم: معیارهای بلاکچین، معیارهای پروژه و معیارهای مالی.
معیارهای بلاکچین
معیارهای بلاکچین که به عنوان معیارهای روی زنجیره یا آنچین نیز شناخته میشوند، بر فعالیت در زنجیره و هزینه آن برای ارزیابی محبوبیت و امنیت آن تمرکز میکنند.
از مهمترین معیارهای بلاکچینی میتوان به اندازهگیری نرخ هشریت شبکه بلاکچین، مقدار دارایی استیک یا قفل شده در شبکه، آدرسهای فعال که شامل نودها و کیف پولها میشود، هزینه تراکنشهای شبکه و مقدار حجم و ارزش هر تراکنش نام برد.
معیارهای پروژه
معیارهای پروژه از یک رویکرد کیفی برای ارزیابی عملکرد یک ارز دیجیتال استفاده میکنند. آنها بر روی عوامل داخلی و خارجی مانند هدف ارز دیجیتال و نحوه عملکرد پروژه تمرکز میکنند. مهمترین معیارهای پروژه عبارتاند از : اعضای تیم و سوابق کاری آنها، بررسی جامع وایتپیپر پروژه، هدف و کاربرد پروژه، نقشه راه و میزان پیشرفت پروژه و همچنین بررسی رقیبهای آنها.
معیارهای مالی
معیارهای مالی یکی دیگر از بخشهای مهم تحلیل بنیادی کریپتو است. در این نوع معیار ما به اعداد پشت یک پروژه و پتانسیل رشد آن میپردازیم. برخی از این اعداد عبارتند از:
مارکت کپ یا ارزش بازار آن کوین یا توکن، نقدینگی و حجم معاملات، توکنومیک و تعداد کوین یا توکنهای در گردش.
مبانی تحلیل بنیادینِ ارزهای دیجیتال
سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال، نیازمند بررسی و ارزیابی تمام معیارهای موجود است. اکثر پروژههای فعالِ در این صنعت دربارۀ هدف، اقتصادِ توکن (Tokenomics)، تیم پروژه و توسعۀ طرح خود اطلاعاتی کافی ارائه میدهند. شما میتوانید با بررسی مجموعهای از عوامل کمّی و کیفی به تحلیل بنیادین (Fundamental Analysis) یک رمزارز بپردازید و از این طریق، شمایی کلی از آن برای خود ترسیم کنید.
افسانهای در میان تازهواردانِ این عرصه شایع شده که گویا نمیتوان بازار ارزهای دیجیتال را با تحلیل بنیادین سنجید، چراکه نوسانات بازار بسیار بالاست. حتی اگر بپذیریم که این بازار بازیچۀ دست سوداگران جهان شده، باز هم میتوانیم با نگاهی علمی آن را بررسی کنیم.
درک تحلیل بنیادین به ما کمک میکند تا بفهمیم ارزش دارد که مثلاً فلان رمزارز را بخریم یا بفروشیم. در این مقاله به شما نشان میدهیم که چگونه با بهکارگیریِ تحلیل بنیادین یک رمزارز را بررسی کنید، چه عواملی را در این راه در نظر بگیرید و اینکه تحلیل بنیادین ارزهای دیجیتال چه تفاوتی با تحلیل داراییهای کلاسیک دارد.
نکات کلیدی:
- تحلیل بنیادین ارزش ذاتی یک دارایی را تعیین میکند. ارزیابیِ اطلاعات مبنایی یک پروژۀ رمزارزی کمک میکند تا بتوانیم در مورد ارزشِ واقعی یک دارایی قضاوت کنیم.
- هنگامی که قصد دارید یک رمزارز را از دیدگاه تحلیل بنیادین بررسی کنید، باید عوامل گوناگونی را مد نظر قرار دهید؛ عواملی مانند: ضوابط بلاکچین، کارمزدها، سنجههای مالی و معیارهای پروژهای.
توجه: یک رمزارز توکنی است که به یک پروژۀ بلاکچینی تعلق دارد، اما در این مقاله ما اصطلاح رمزارز، پروژه و توکن را مکرراً بهجای یکدیگر به کار میبریم.
تحلیل بنیادین ارزهای دیجیتال چیست؟
تحلیل بنیادین یا تحلیل فاندامنتال، ارزش ذاتی یک دارایی را تعیین میکند، یا بهعبارتی دیگر، سنجشِ عینیِ ارزش یک دارایی است. ارزیابیِ اطلاعاتِ مبناییِ یک پروژۀ رمزارزی به ما کمک میکند تا در تخمین ارزش واقعی آن درست عمل کنیم؛ یعنی متوجه شویم که قیمتش بیش از ارزش واقعی است یا کمتر. اگر قیمت یک رمزارز کمتر از ارزش واقعیاش باشد، فرصت خرید ایجاد شده و اگر هم بیش از ارزش واقعیاش باشد فرصت فروش فراهم میشود.
بازار ارزهای دیجیتال بیثبات و متلاطم است. حتی رمزارزهای معتبری مانند بیتکوین و اتریوم هم در معرض نوسانهای ناگهانی قرار دارند. سرمایهگذاری روی رمزارزهای نوظهور با ریسک بیشتری همراه است؛ مگر آنکه واقعاً بدانید دارید چه میکنید.
تحلیل بنیادین بستری فراهم میکند تا سرمایهگذاران غیرتکنیکال و تریدرهای مجرب بتوانند حینِ حرکات بازار بااطمینان ترید کنند. سرمایهگذارانی که به تحلیل بنیادین مجهز میشوند، قادرند استراتژیهای معتبر، همراه با شانس سود بیشتر، درست کنند.
تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال متفاوت است. تحلیل تکنیکال معمولاً از سوی تریدرها و سرمایهگذارانی به کار میرود که قصد دارند جهت حرکت بازار را با اندیکاتورهای تکنیکال پیشبینی کنند؛ اندیکاتورهایی مانند شاخص مکدی (MACD)،RSI و نوارهای بولینگر (Bollinger Bands).
تفاوت تحلیل بنیادین در چیست؟
در سال 1934، بنیامین گراهام و دیوید داد، تحلیلی دربارۀ اوراق بهادار ارائه دادند؛ تحلیلی که به کتاب مقدّس ارزیابی اوراق بهادار مشهور است. سرمایهگذاران تا به امروز در تحلیل مالی از همان معیارهایی داراییها استفاده میکنند که در آن تحلیل کلاسیک شرح داده شده بود. برای مثال، در ارزیابی کمّی سهام، برای تعیین ارزش ذاتی هر سهم میتوانیم از عایدی هر سهم (EPS) یا از نسبت قیتبهدرآمد (نسبت PE) استفاده کنیم.
شرکتهای سهامی عام ملزم به انتشار گزارشهای فصلی براساس استانداردهای متعارف حسابداری هستند. اما ارزهای دیجیتال از این حیث مشمول مقررات بینالمللی نیستند و لازم نیست گزارشی منتشر کنند.
معیارهای تجاری کلاسیک، مانند نسبتهای نقدینگی که نمایانگر توان پرداخت بدهی شرکتهای متعارف است، جایی در ارزهای دیجیتال ندارند. درنتیجه، نمیتوانیم رمزارزها را با همان شاخصهای تحلیل بنیادینِ کسبوکارهای سنتی ارزیابی کنیم.
در بازار ارزهای دیجیتال، میتوان تمام تراکنشها را در یک بلاکچین «حسابرسی» کرد و تیم مؤسس موظف است جامعۀ خود را از نقشهراه مطلع سازد. با وجود این، سرمایهگذاران همچنان نیاز دارند شناخت بیشتری از هر پروژه داشته باشند. از این رو، لازم است چارچوبی برپا کنیم که مجهز به معیارهایی باشد متفاوت با آنچه در تحلیل بازارهای سنتی به کار میرود.
در تحلیل بنیادین باید چه عواملی را در نظر بگیریم؟
هدف اصلیِ تحلیل بنیادین ارزهای دیجیتال، کاهش ریسک سرمایهگذار و ارزیابی پتانسیلِ سودآوریِ یک دارایی است.
تحلیل بنیادین را میتوان تحت سه مقولۀ عمده گنجاند.
معیارهای مرتبط با بلاکچین (آنچین)
بلاکچین منبعی ارزشمند است که معیارهای آنچین یا دادههای جمعآوریشده را در اختیار کاربران میگذارد. و در عین حال، استخراجِ دستیِ اطلاعات از دادههای خامِ بلاکچین میتواند در زمان و منابع صرفجویی کند. خوشبختانه، طیف وسیعی از رابطهای برنامهنویسی کاربری (APIs) ابزارهایی ساختهاند که تصمیمات سرمایهگذاری را تقویت میکند. صرافیهای برجسته هم در زمینۀ گزارشدهی ابزاری توسعه دادهاند که انبوهی از اطلاعات کاربردی و بهدردبخور ارائه میدهد: تعداد کاربران فعال، تراکنشهای کل و ارزش تراکنشها.
مهمترین معیارهای تحلیل بنیادین ارزهای دیجیتال از این قرار است: هش ریت، تعداد آدرسهای فعال، تعداد و ارزش تراکنشها و کارمزدها.
هش ریت (Hash Rate) در تحلیل فاندامنتال
معماریِ بلاکچین نقش مهمی در امنیت شبکه ایفا میکند و بررسی دقیق دادههای بلاکچین برای تحلیل بنیادین رمزارزها سودمند است.
بیتکوین نمونۀ رمزارزی است که با اجماعِ گواه اثبات کار (PoW) اجرا میشود. بلاکچینهای PoW به ماینرها یا استخراجکنندگان رمزارز نیاز دارند تا با حل معماهای محاسباتی تراکنشها را تأیید کنند و در عین حال نیز، از تصرف 51 درصد از بلاکچینها توسط مهاجمین جلوگیری کنند. در صورتی که حملۀ 51 درصد با موفقیت انجام شود، مهاجمان قادر خواهند بود تراکنشهای دیگران را تغییر دهند یا متوقف کنند یا تا دوبرابر ارزش پول خود خرج کنند.
هش ریت یا نرخ هش قدرت محاسباتیِ مرکبی است که برای انجام محاسبات لازم در فرآیند استخراج، در بلاکچینهای تحت اجماع گواه اثبات کار (PoW)، به کار میرود. نرخ هش براساس دادههایی برآورد میشود که دسترسی بدانها برای عموم آزاد است؛ هرچند که هرگز نمیتوان از مقدار واقعی هش ریت آگاه شد.
بسیاری از سرمایهگذاران عرصۀ کریپتو هش ریت را شاخصی برای سنجش سلامت یک رمزارز میدانند. هر چه مقدار هش ریت بیشتر باشد، تعداد ماینرهای بیشتری هم انگیزه دارند برای سود دست به استخراج بزنند و امنیت شبکه نیز بالاتر خواهد بود. محاسبۀ هش ریت نیز میتواند به ماینرها کمک کند تا میزان سودآوری خود را تعیین کنند.
به هر حال، هنگامی که هش ریت شروع به کاهش میکند، ممکن است که ماینر متوجه شود که استخراج این رمزارز دیگر برایش سودآور نیست و به کاپیتولاسیون ماینر دچار شود. کاپیتولاسیون ماینر هنگامی رخ میدهد که بازارها آهنگ نزول در پیش میگیرند و ماینرها مجبور میشوند دستگاه استخراج خود را در بازار بفروشند. کاهش هش ریت نمایانگر کاهش رغبتِ سرمایهگذاران است.
قیمت جاریِ یک رمزارز، حجم تراکنش و کارمزد، سه متغیری هستند که میتوانند بر کلّ هزینۀ استخراج اثر بگذارند. هزینههای مستقیم استخراج هم باید لحاظ شوند؛ مانند برق و توان محاسباتی.
مقدار استیک
با اینکه هش ریت معیار معتبری برای سنجش سلامت یک بلاکچین بهحساب میآید، اما تنها برای بلاکچینهای تحت گواه اثبات کار (PoW) کاربرد دارد و بلاکچینهای گواه اثبات سهام (PoS) را باید براساس معیار مقدار استیک (Amount Staked) سنجید.
بلاکچینهای تحت اجماعِ PoS، برای اعتبارسنجیِ بلاکها به توکنهای استیکی متّکی هستند. از این رو، هرچه تعداد توکنهای استیکشده بیشتر باشد، امنیت بلاکچین هم بیشتر خواهد بود.
آدرسهای فعّال یک رمزارز
تعداد آدرسهای فعّال هم معیار بلاکچینیِ دیگری است که به شمار آدرسهای بلاکچینیای اشاره دارد که یک بازۀ زمانی مشخص تراکنش داشتهاند. یکی از سادهترین روشهای محاسبۀ آن، تعداد کلّ آدرسهای دریافتی و ارسالی در یک بازۀ زمانی خاص است. شمارش آدرسهای فعال در یک بازۀ زمانی خاص (چند روز، چند هفته یا چند ماه) میزان رشد یا کاهش محبوبیت یک کوین یا توکن را نشان میدهد.
روش دیگر، شمارش تعداد کل آدرسهای اختصاصی در بازههای زمانی ازپیشتعیینشده و سپس ارزیابی نتایج آن است.
این معیار چشماندازی برای سرمایهگذاران ترسیم میکند تا بتوانند رمزارزهایی را که پیوسته مورد استفاده قرار میگیرد شناسایی کنند.
تعداد تراکنش های یک ارز دیجیتال
یک شبکه را میتوان براساس تعداد تراکنشهایش سنجید. سرمایهگذاران میتوانند با ترسیم تعداد تراکنشها (یا استفاده از میانگین متحرک) در بازههای معین، تغییرات فعالیتها را طی آن دوره مشاهده کنند.
توجه داشته باشید که باید با احتیاط از این معیار استفاده کنید. چراکه ممکن است فردی بیاید و رمزارز خود را به سایر کیفپولهایش منتقل کند و از آنجایی که ما قادر نیستیم هویت برخی از آدرسها را شناسایی کنیم، لذا فرد میتواند از این طریق، بهصورت مصنوعی فعالیت آنچین را بالا ببرد.
ارزش تراکنش
ارزش تراکنش معیاری است که مقدار ارزش معاملهشده را طی یک بازۀ زمانی خاص به سرمایهگذاران نشان میدهد. بهعنوان مثال، اگر 5 تراکنش 250دلاری در یک روز انجام شود، ارزش تراکنش روزانه 1250 دلار خواهد بود.
ارزش تراکنشِ رمزارزی که پیوسته بالاست، نشان میدهد که کوین مذکور مدام درگردش است، و در عین حال، مقایسۀ این مقادیر از حرکاتِ آتیِ بازار خبر میدهد. بهعنوان مثال، در بلاکچینهای لایۀ اول، ممکن است شاهد آن باشیم که ارزش تراکنش یک رمزارز دارد کاهش مییابد و همزمان، ارزش تراکنش رمزارز دیگری افزایش مییابد. چنین وضعیتی حاکی از آن است که بازار توجه خود را معطوف بهجای دیگری کرده و با توجه به تقاضا و میزان فعالیت رمزارز ثانوی، ممکن است نشانهای بر افزایش قیمت بالقوۀ آن باشد.
کارمزد تراکنش هر ارز دیجیتال
کارمزدها منعکسکنندۀ تقاضای یک بلاکچین هستند و نشان میدهند که چه تعداد تراکنش میتواند در سریعترین زمان ممکن به بلاکچین اضافه شود. میتوانیم به کارمزدها به چشم پیشنهاد قیمت خرید در یک مزایده نگاه کنیم: کاربران باید بر سرِ اجرای تراکنشها و گنجاندنشان در بلاکچین با یکدیگر رقابت کنند. هرکس که کارمزد بیشتری بپردازد، تراکنشهایش زودتر تأیید خواهد شد. از این رو، کارمزدهای گرانتر معمولاً به این معناست که کاربران تقاضای بیشتری برای این بلاکچین دارند و میخواهند تراکنشهایشان را به آن بیفزایند.
گس (Gas) اتریوم نمونهای از کارمزدِ پرداختی است؛ اما هر رمزارزی کارمزد خاصّ خودش را دارد.
کارمزد نمایانگر سطح امنیتی شبکه نیز هست. در بلاکچینهای تحتِ گواه اثبات کار (PoW)، ماینرها به انجام تراکنشها کمک میکنند، حافظِ امنیت زنجیرهاند و در ازای خدمت خود بلاک پاداش میگیرند. این بلاکهای دریافتی عموماً از محل کارمزد تراکنشها تأمین میشوند. رمزارزهایی که الگوی عرضۀ انقباضی دارند، مثل بیتکوین، بلاکهای پاداش بهصورت دورهای کاهش مییابند که در بیتکوین به هالوینگ (Bitcoin Halving) معروف است.
تقلیل پاداش بهمعنای افزایش کارمزد تراکنش است تا ماینرها بتوانند سودآوری خود را حفظ کنند. اگر نرخ افزایش کارمزد از کاهش پاداش پیشی نگیرد، ممکن است ماینرها ضرر کنند و شبکه را ترک بگویند. چنین وضعیتی به امنیت شبکه لطمه خواهد زد.
معیارهای مالی
معیارهای مالی، تصویر مناسبی از بهبود عملکرد یک رمزارز نسبت به گذشته ترسیم میکند و از ظرفیت رشدش در آینده نیز خبر میدهد.
ارزش بازار (Market Cap)
ارزش بازار نمایانگرِ ارزش یک شبکه است. مقدار این سنجه را میتوان با ضرب قیمت جاری در عرضه درگردش یک رمزارز محاسبه کرد. البته اگر به معیارهای دیگری مثل نقدینگی بیتوجه باشید، ممکن است ارزش بازار گمراهکننده و راهزن باشد.
بهطور کلی، ارزش بازار را میتوان برای تخمین ظرفیت رشد یک رمزارز به کار برد. برخی از سرمایهگذاران معتقدند که رمزارزهایِ با ارزش بازار پایین، در مقایسه با ارزهایِ با ارزش بازار بالا، فرصتِ رشد بیشتری دارند. با وجود این، برخی دیگر بر این باورند که ارزش بازارِ بیشتر بهمعنایِ اثر شبکهای و زیرساخت قویتر است و این خود تقاضای بازار را جذب خواهد کرد.
نقدینگی و حجم معاملات
نقدینگی سنجهای است که آسانیِ خریدوفروش یک رمزارز را نشان میدهد. اگر بتوانید یک رمزارز را بدون افتِ چشمگیر قیمت سریعاً بخرید یا بفروشید، یعنی از نقدینگی بالایی برخوردار است. رمزارزی که نقدینگی بالایی دارد، سفارشهای خریدوفروشِ فراوانی هم برای اجرا در صف انتظار خواهد داشت. این ویژگی، بهنوبۀ خود، اسپرد قیمت (دامنۀ قیمت پیشنهادی و درخواستی) را، که سنجۀ خوبی برای نقدینگی بهشمار میآید، کم میکند.
عرضۀ درگردش
عرضه درگردش یعنی تعداد کل واحدهای یک رمزارز که فعالانه در جریان هستند و علناً در دسترس قرار دارند. تفاوت عرضه درگردش با عرضۀ کل یا حداکثر عرضۀ بالقوه در این است که اولی ایستا نیست و میتواند بهمرور زمان تغییر کند؛ چراکه رمزارزها میتوانند سوزانده یا تولید شوند.
چه موارد دیگری در تحلیل ارزهای دیجیتال اهمیت دارد؟
برخی موارد دیگر که برای تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال مورد بررسی قرار میگیرد را بصورت لیستی برای شما آوردهایم:
- تیم اجرایی یک پروژه ارز دیجیتال
- وایت پیپر یک پروژه ارز دیجیتال
- مقایسه با رقیب
- اقتصاد توکن و کاربرد
- نقشهراه
- فرآیند توسعه
- سیاستهای دولت
- شرایط سیاسی و اجتماعی
- رفتار کاربر
سرمایهگذاران میتوانند با بهکارگیری تحلیل بنیادین بینش مفیدی از رمزارزها کسب کنند. با توجه به تفاوتهایی که میان تحلیل بنیادین داراییهای کلاسیک و داراییهای رمزارزی وجود دارد، منابع اطلاعاتی مختصِ رمزارزها رو به رشد و گسترش است.
سرمایهگذاران میتوانند در کنار تحلیل بنیادین، اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال را نیز برای تأیید نتایج اولیه به کار ببرند.